محل لوگو

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 14
  • بازدید دیروز : 12
  • بازدید کل : 26512

عشق و نفرت


وجود انسان با احساسات مختلفی گره خورده است که هرکدام از ما در لحظه لحظه از زندگیمان آن ها را عمیقاً احساس می کنیم.گاهی خوشحال می شویم،گاهی غمگین،گاهی می خندیم،گاهی گریه می کنیم،گاهی می ترسیم،گاهی شجاع می شویم.گاهی احساساتمان را سرکوب می کنیم و گاهی هم این احساسات سرکوب شده مان را به شکل عقده ای جلوه می دهیم و باعث رنجش دیگران می شویم.گاهی عاشق می شویم و گاهی کینه می توزیم و نفرت را با تمام گوشت و خونمان احساس می کنیم.

عشق یک حس عمیقی است که از بدو تولد با ما بوده و تا لحظه ی مرگ هم با ما خواهد بود و بدون آن زندگی غیر ممکن می شود.عشق مانند جوش و خروش و امواج پریشان دریا است،عشق موسیقی است که آرامشش وجودت را فراگرفته است،عشق آن لحظه ای است که می دانی پشتت خالی نیست و کسی به فکرت است.عشق آن لحظه ای است که گریه می کنی اما عمیقاً احساس خوشحالی می کنی.مطمئن باش اگر عاشق نباشی،عشق نورزی،محبت نببینی و دوست داشته نشوی،هیچ وقت معنای زندگی حقیقی را درنمی یابی.

مرز بین عشق و نفرت خط باریکی است که در هر لحظه می تواند جایش را به دیگری بدهد،نفرت مانند چیزی است که گلویت را می فشارد،مانند خنجری است که به قلبت رسوخ کرده مثل خوره به جانت افتاده است و در آخر تو را از بین می برد اما قبل از آن،قلبت را از قفسه ی سینه ات جدا می کند،لگدمالش می کند،خط خطیش می کند و بعد سرجایش می گذارد،اما نه مانند قبلش بلکه قلبی پر از اندوه،پر از غم،پر از حسرت،قلبی که دیگر هرگز نمی تواند عشق را بفهمد اما چرا این احساس به وجود می آید؟چرا می گوییم مرز بین عشق و نفرت خط باریکی است؟زیرا تنها یک حرف،یک کلمه می تواند چنین فاجعه ای را ه وجود آورد.انسان مانند گلی است که بدون در معرض تلاطم قرار گرفتن،نمی شکفد؛خیلی مانع ها را باید از سر راهش بر دارد و زجر و سختی بکشد و زمین بخورد و مزه ی شکست را بچشد تا بتواند روزهای خوب زندگی اش را ببیند اما در این راه،یک نفر می تواند دستش را بگیرد،بلندش کند و به او امید دهد تا بتواند دوباره روی پای خود بایستد.آن فرد همان کسی است که به تو عشق می ورزد و عشق را در قلبت ایجاد می کند اما در مقابلش یک نفر می تواند در آن لحظه ای که چیزی برای از دست دادن نداری و شکست را تجربه کرده ای،تو را محکم تر به زمین بکوبد و با حرف هایش تو را آزار دهد.در آن لحظه تنها حسی که وجودت را فرامی گیرد،تنفر است و دیگر هیچ کس و هیچ چیزی برایت مهم نیست جز قلب شکسته ات.

قدرت کلمات و قدرت رفتارمان فراتر از چیزی است که ما آن را تصور می کنیم،می تواند انسانی را بکشد و قلبش را آلوده کند یا می تواند به کسی زندگی ببخشد و قلبش را پر از مهر و عطوفت و عشق بکند.

  انتشار : ۴ دی ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 67

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما