با آنکه بی دلیل رها می کنی مرا آن قدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟ در پیچ و تاب عشق،به معنای هجر نیست رودی ز رود دیگر اگر می شود جدا خون می خوریم در غم و حرفی نمی زنیم ما عاشق توایم همین است ماجرا خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت گاهی ...
بردار دل از شیشه ی رازی که شکسته است از آینه ی چشم نوازی که شکسته است جز آه نمی آید از این قلب پر از درد این قدر مزن چنگ به سازی که شکسته است چون برکه ی یخ بسته پر از حسرتم ای ماه! دل بی تو چه شب های درازی که شکسته است این توبه ...
همین قدر از تو می دانم که بر خاک نمی تازی مگر بر پشته ای از کشته ها پرچم برافرازی به ابرویت قسم وقتی غضب کردی یقین کردم که می خواهی مرا با یک نگاه از پا بیندازی بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری ...
با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه،مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی من به خاک ...
یک رود و صد مسیر،همین است زندگی با مرگ خو بگیر!همین است زندگی! با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه ای رود سر به زیر!همین است زندگی! تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار دریاست یا کویر؟همین است زندگی! بر گرد خویش پیله تنیدن به صد ...
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است که پشت پرده ی عالم،هزار زیر و بم است زیان اگر همه ی سود آدم از دنیاست جدال خلق چرا بر سر زیاد و کم است اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آنچه (کاخ)تورا(خاک)می کند ستم است خبر نداشتن از حال من،بهانه ی ...
اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یا